ظاهراً کنایه از زیبارخی است که چهره ای چون چهر باغ و بستان رنگین و شکفته و باطراوت دارد: دگر باره جهاندار از سر مهر به گلرخ گفت کای سرو چمن چهر. نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 311). رجوع به چمن شود
ظاهراً کنایه از زیبارخی است که چهره ای چون چهر باغ و بستان رنگین و شکفته و باطراوت دارد: دگر باره جهاندار از سر مهر به گلرخ گفت کای سرو چمن چهر. نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 311). رجوع به چمن شود
ماه چهره. با رخساری چون ماه. زیباروی: بدو گفتم که ای مه چهره مگذار که از گلزار تو ریحان برآید. عطار. بگیر طرۀ مه چهره ای و قصه مخوان که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است. حافظ
ماه چهره. با رخساری چون ماه. زیباروی: بدو گفتم که ای مه چهره مگذار که از گلزار تو ریحان برآید. عطار. بگیر طرۀ مه چهره ای و قصه مخوان که سعد و نحس ز تأثیر زهره و زحل است. حافظ